[ پارت ⁶\⁵ ]
وارد اتاق خودش شد و ا/ت رو رویه صدنلیه جلویه میزش پرت کردانداخت
جونگکوک:" چرا اینطوریییی اومدی جلویه پسرا ااا.... این لباس فا*کیه تنتت دارهه عصابمو بهم میریزهه"
دستش رو از کنار ا/ ت رد و گذاشت رویه لبه ی میز صورتش انقد نزدیکش بود که میتونست نفسای آرومشو حس کنه
ا/ت سرش رو پایین تر برد تا صورتش به صورت جونگکوک نخوره هیچی نمیگفت
جونگکوک:" انقد خوبی که(از یه نظر دیگه)حالم ازت بهم میخوره ... الان انقد از دست توعه احمق عصبانیم که امکان داره هر لحظه بمیریی"
داد و بی دادای جونگکوک با تق تق در آروم تر شد
لینا:"جونگکوکیی ... درو برام باز کن زودباش دارم یخ میزنمم"
لینا پشت در درحالی هنوز سر دماغش قرمز شده بود منتظر شد تا جونگکوک درو براش باز کنه
ا/ت:"بهتره بری پیش اون ..."
از جاش بلند شد که جونگکوک به عقب تلو خورد
ا/ت:" دفعه ی بعد باهام درست صحبت کن عوضی ..."
[همتون میدونید این فحشا ... واقعا فحش نیست]
ا/ت با ترس و پرویی کامل به سمت پسرا حرکت کرد ولی جونگکوک داخل راهرو بازوشو گرفت
جونگکوک:" بهت هشدار میدم کافیه فقط بفهمم با کی ازون پسرا گرم گرفته باشی ... زندگیو برات کابوس میکنن"
ا/ت در جوابش بازوشو از زیر دستش کشید و رفت لب استخر کنار تهیونگ نشست تهیونگ خرم دستشو دور کمر ا/ت پیچید و بدنشو به بدن خودش چسبوند
تهیونگ:"چیشد جونگکوک بهت چی گفت"
ا/ت:"چیز مهمی نبود بیخیال"
>>>
جیهوپ:"میخوای بری اونم الان"
جیمین:" داری باهامون شوخی میکنی درسته؟"
شوگا:"این همه راه نیومدی که بری"
جونگکوک:" من برات جا رزور کرده بودم"
ا/ت پوزخند صدا داری به جونگکوک زد و سمت تهیونگ رفت
ا/ت:" من پیش تهیونگ میخوابم"
جیمینم جو داد و اوعییی کشید که باعث شد همه صداشون دربیار
جونگکوک زیر لب:"باشه"
>>>
ا/ت:"ازت ممنونم که بهم لباس دادی"
تهیونگ:" قابلتو نداره .."
ا/ت:" دارم از گشنگی میمیرمم"
تهیونگ:" هعی اون همه غذا خوردی دستپخت من برات کافی نبود"
جونگکوک که از لای در صداهارو میشنید حرص میخورد
ا/ت:" میدونم ... ولی الان خیلی گشنهام میرم پایین شاید بتونم یه چیزی درست کنم و بخورم"
تهیونگ:" راحت باش"
ا/ت رفت پایین و طولی نکشید که صدایی شنید
درحالی که دستش هنوز رویه دسته ی کابینت بود دست دیگه ایی رویه دستش قرار گرفت و در کابینت بسته شد ...
[چه دست تو دست شد]
این داستان ادامه دارد ....!♡
احازه بدین پارتارو درست کنم
جونگکوک:" چرا اینطوریییی اومدی جلویه پسرا ااا.... این لباس فا*کیه تنتت دارهه عصابمو بهم میریزهه"
دستش رو از کنار ا/ ت رد و گذاشت رویه لبه ی میز صورتش انقد نزدیکش بود که میتونست نفسای آرومشو حس کنه
ا/ت سرش رو پایین تر برد تا صورتش به صورت جونگکوک نخوره هیچی نمیگفت
جونگکوک:" انقد خوبی که(از یه نظر دیگه)حالم ازت بهم میخوره ... الان انقد از دست توعه احمق عصبانیم که امکان داره هر لحظه بمیریی"
داد و بی دادای جونگکوک با تق تق در آروم تر شد
لینا:"جونگکوکیی ... درو برام باز کن زودباش دارم یخ میزنمم"
لینا پشت در درحالی هنوز سر دماغش قرمز شده بود منتظر شد تا جونگکوک درو براش باز کنه
ا/ت:"بهتره بری پیش اون ..."
از جاش بلند شد که جونگکوک به عقب تلو خورد
ا/ت:" دفعه ی بعد باهام درست صحبت کن عوضی ..."
[همتون میدونید این فحشا ... واقعا فحش نیست]
ا/ت با ترس و پرویی کامل به سمت پسرا حرکت کرد ولی جونگکوک داخل راهرو بازوشو گرفت
جونگکوک:" بهت هشدار میدم کافیه فقط بفهمم با کی ازون پسرا گرم گرفته باشی ... زندگیو برات کابوس میکنن"
ا/ت در جوابش بازوشو از زیر دستش کشید و رفت لب استخر کنار تهیونگ نشست تهیونگ خرم دستشو دور کمر ا/ت پیچید و بدنشو به بدن خودش چسبوند
تهیونگ:"چیشد جونگکوک بهت چی گفت"
ا/ت:"چیز مهمی نبود بیخیال"
>>>
جیهوپ:"میخوای بری اونم الان"
جیمین:" داری باهامون شوخی میکنی درسته؟"
شوگا:"این همه راه نیومدی که بری"
جونگکوک:" من برات جا رزور کرده بودم"
ا/ت پوزخند صدا داری به جونگکوک زد و سمت تهیونگ رفت
ا/ت:" من پیش تهیونگ میخوابم"
جیمینم جو داد و اوعییی کشید که باعث شد همه صداشون دربیار
جونگکوک زیر لب:"باشه"
>>>
ا/ت:"ازت ممنونم که بهم لباس دادی"
تهیونگ:" قابلتو نداره .."
ا/ت:" دارم از گشنگی میمیرمم"
تهیونگ:" هعی اون همه غذا خوردی دستپخت من برات کافی نبود"
جونگکوک که از لای در صداهارو میشنید حرص میخورد
ا/ت:" میدونم ... ولی الان خیلی گشنهام میرم پایین شاید بتونم یه چیزی درست کنم و بخورم"
تهیونگ:" راحت باش"
ا/ت رفت پایین و طولی نکشید که صدایی شنید
درحالی که دستش هنوز رویه دسته ی کابینت بود دست دیگه ایی رویه دستش قرار گرفت و در کابینت بسته شد ...
[چه دست تو دست شد]
این داستان ادامه دارد ....!♡
احازه بدین پارتارو درست کنم
۳۶.۵k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.